آقاجون امروز دلم هواتونو کرده کجایی قربونت بشم......
از بهر ظهورش صلوات
آقاجون امروز دلم هواتونو کرده کجایی قربونت بشم......
از بهر ظهورش صلوات
چند تا جمله ی قشنگ:
آنکه برای رسیدن به تواز همه کس می گذرد‘عاقبت روزی تورانیز تنها خواهد گذاشت
آدم های موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند’اما دیگران فقط به سخت انجام دادن آن می اندیشند
به انسان هابیش از استحقاقشان محبت کن تاخداوند از پشت چشمان آنها به تولبخند بزند
من آسمان آبی ای می بینم که باورش ندارم اما من
خدایی دارم که نمی بینم اما به او ایمان دارم
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه پایان رسیدن
شک هایت را باور نکن و به باورهایت شک نکن
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی : اینکه سالمی یا مریضی
اگه سالمی دیگه چیزی نیست که نگرانش یاشی
اما اگر مریضی فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی
اینکه دست اخر خوب میشی یا می میری
اگه خوب شدی دیگه چیزی واسه نگرانی نمونده
اما اگه بمیری دو چیز وجود داره که نگرانش باشی
اینکه به بهشت میری یا به جهنم
اگه به بهشت بری چیزی واسه نگرانی وجود نداره
اما اگه به جهنم بری اون قدر مشغول احوال پرسی با دوستان قدیمی میشی
که دیگه وقتی برای نگرانی نمی مونه
پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره
"دکتر شریعتی"
او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمیآورند.
باب در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ هجری قمری در تبریز با درایت قاطعانه مرحوم امیر کبیر اعدام گشته و فتنه بابیان موقتا خاموش شد.
شورشهای بابیان اوّلیه در نخستین سال سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، خوشنامترین وزیر تاریخ معاصر ایران، در کنار شورشهای بزرگ و کوچک محلی که اندکی پیش یا پس از مرگ محمد شاه ( ششم شوال ۱۲۶۴/ ۴ سپتامبر ۱۸۴۸ ) سراسر ایران را فراگرفت، و بزرگترینشان شورش محمدحسن خان سالار در خراسان بود، بخشی از سناریوی ایجاد آشوب در ایران با هدف متزلزل کردن حکومت مرکزی بود.
امیرکبیر با تدبیر یا سرکوب قاطع این شورشها را مهار و خاموش کرد. فریدون آدمیت، که در میان محققین فوق در زمینه بابیگری صاحبنظرترین است، سرکوب قاطع شورش بابیان را از افتخارات کارنامه امیر میداند. این فتنه با درایت و قاطعیت امیرکبیر فرونشانده شد و به تبع آن در ۲۷ شعبان ۱۲۷۷ علیمحمد باب نیز، به دستور امیر، در میدان ارگ تبریز تیرباران شد.
مرگ باب باعث دعوای میان دو تن از مدعیان جانشینی او شد ، این اختلاف میان به درگیری های خونین دو مدعی انجامید ، یکی از آنان میرزا حسینعلی نوری و دیگری برادر او ، میرزا یحیی صبح ازل بود.
علی محمد باب طبق وصیتش میرزا یحیی معروف به صبح ازل را جانشین خود قرار داده و وظیفه تکمیل کتاب بیان را به او محوّل کرده بود.میرزا یحیی و حسینعلی بهاء دو برادر بودند و پس از اعدام باب حسینعلی تا مدت ها خود را از پیروان میرزا یحیی می دانست تا اینکه در مدت اقامت در ادرنه اختلافاتی میان دو برادر بوجود آمد و آتش کدورت بین آنها شعله ور شد و سرچشمه این اختلافات چیزی نبود جز ریاست. بالاخره در سال چهارم اقامت در ادرنه در سال ۱۲۸۹ ه.ق حسینعلی بها ادعای جانشینی باب را کرد و همین منجر به جدایی و دو دستگی دو برادر و پیروان آنها شد.پیروان میرزا یحیی (صبح ازل) به ازلیه و پیروان حسینعلی بهاء به بهائیه نامیده شدند.
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می انگاری
می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت
ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.
شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .
او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:
۱- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.
بهائیت
یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده میشود، و در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶/ ۹ ژوئیه ۱۸۵۰ به قتل رسید.
سلام
ماه ذی القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت ودر روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (ص) روایت شده که مجملش آنست که هرکه آن را به جا آورد توبه اش مقبول و گناهانش آمرزیده شود و حضماء او در روز قیامت از او راضی شوند وبا ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند ومغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه ی رزق پیدا کند ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود
وکیفیت این نماز چهار رکعتی در مفاتیح الجنان آمده است امید وارم این نماز را به جا بیاورید ودر حق همه دعا کنید
همه پز مخاطب خاصشونو میدن مام گفتیم پزشو بدیم:
پس مخاطب خاص من خیلی تکه, اصلاتو دنیا فقط یدونست. چندین بار رابطم باهاش بهم خورده اما با بزرگواری منو بخشیده هزاران بار رنجوندمش اما هیچی بهم نگفته. هروقت اراده کنم در دسترسه همیشه هم بهش گفتم: ازت ممنونم که تو مخاطب خاص منی
خدا جون
مرد عرب خدمت رسول خدا صل الله علیه وآله رسید وعرض کرد:
یا رسول الله,روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟
حضرت فرمودند با خود خدا . مرد عرب خوشحال شد وگفت: خیالم راحت شد و رفت
اطرافیان او را صدا زدند و گفتند : تو چطور خیالت راحت شد؟
مرد عرب عبارتی گفت که باید با طلا نوشت. او گفت:
الکریم اذا قدر عفا , یعنی: کریم, اگر قدرت بر انتقام کند , عفو میکند.
به راستی اگر چنین نبود,ما کارمان زار بود. خدا میداند که ما دلمان به همین حرف ها خوش است. اما کمی هم باید حیا کنیم, مواظب باشیم, خطا نکنیم
" آیت الله مجتهدی تهرانی "
روزگار عوض شده.....
یک زمانی مثل دفتر های قدیمی کاهی بودیم,
دو به دو باهم.....
هرکداممان را می کندند,
آن یکی هم بیرون میزد از زندگی .......!!!
حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نمی گزد...!!!
شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد
من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله فهو ممن کمل إیمانه .
امام جعفر صادق (ع) : هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء کند ، از کسانی است که ایمانش کامل است .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 189
ان المسلمین یلتقیان ، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه .
امام جعفر صادق (ع) : از دو مسلمان که به هم برخورد می کند آن که دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 193
جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا .
امام جعفر صادق (ع) : همه خیر در خانه ای نهاده شده و کلیدش را زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده اند .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 194
خف الله کأنک تراه و إن کنت لا تراه فإنه یراک .
امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس که گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 110
کان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول : أفضل العبادة العفاف .
امام جعفر صادق (ع) : امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود : بهترین عبادت عفت است .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 125
قال رسول الله : من ترک معصیة لله مخافة الله تبارک و تعالی أرضاه الله یوم القیامة .
امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرمود : هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 128
قال الله تبارک و تعالی : ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه .
امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال فرموده است : بنده من با چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من دوستی نکند .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 129
از بزرگیرسیدند زندگی خودرا برچند اصل بنا نمودی؟ گفت این چهار اصل:
1. دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم
2. دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3. دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4. دانستم پایان کار من مرگ است پس محیا شدم
هنوز از در حرم بیرون نیامده بود که چادرش را برداشت؛ روسریش را شلتر کرد و آهی کشید و گفت: داشتم خفه میشدم. همینطور که بهش نگاه میکردم، چشمم به کیفش افتاد که شاید ۲-۳ کیلویی بود خواستم بگویم،
ای چادر! چقدر غریبی؛
که صدای تق تق کفشهایش توجه مرا به خودش جلب کرد، کفشهایی با پاشنههای آنچنانی که حتی راه رفتن را به سختی انجام میداد و گفتم: ای چادر! چقدر غریبی.
چقدر غریبی که حاضرند کیف پر از وسایل تباهیشان را ساعتها بر دوش بکشند، اما وزن کم تو را تحمل نکنند.
ای چادر! چقدر غریبی؛
اگر با کفشهای پاشنه بلندشان و … صد بار زمین بخورند با خنده بلند میشوند اما کافیست یک بار با تو برایشان اتفاقی بیفتد، چقدر سریع کنارت میزنند و برای کنار زدنت فلسفه میبافند و آیه توجیه میکنند.
حجاب، سکوی پرواز زن به سمت آسمان است نمیدانم چرا برخی به زمین عادت کردهاند؟
به نظر شما راه رفتن با کفش های پاشنه بلند و گرفتن کیف سختتر است یا پوشیدن چادر؟
زمین دلتنگ و مهدی بی قرار است
فلک شیدا پریشان روزگار است
دلا آدینه شد دلبر نیامد
غروب انتظارم سر نیامد
ای کـاش کمی هـم
برای موشـک هایی که اسـراییـل
بر بام خانه های مـا می زنـد
گریه می کردیـم..!
منبع وبلاگ لیالی