فرض بفرمایید: آن کسانی که در کوفه دل هایشان پر از ایمان به امام حسین(ع) بود
به اهل بیت (ع) محبت داشتند, اما چند ماه دیر تر وارد میدان شده بوده بودند,
همشان شهید هم شدند ونزد خدا ماجورند
اما کاری که باید بکنند آن کاری نبود که انجام دادند. لحظه را نشناختند, عاشورا را نشناختند.
مومن باید لحظه شناس باشد
مقام معظم رهبری
کپی کردنش ع ش ق میخاد...
السلام علیک یا اباعبدالله ....
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم! ...
میدونی اگه کپی کنین چند هزار تا صلوات فرستاد میشه؟؟؟
ده ثانیه بیشتر طول نمیکشه... اخرین حلقه زنجیر نباش... منم کپی کردم...
علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما
عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت کرد.
این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میکرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبرمادر
آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.
هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم
آیت الله بهاء الدینى میفرمودند :
شش ساعت از شب گذشته بود، چراغها خاموش و اهل خانه همه خوابیده بودند،
ناگهان صداى کوبیدن در مرا از خواب بیدار کرد، در را گشودم ، دیدم زنى ایستاده است ،
چون مرا دید، گفت : حاج آقا چراغ بقالى روشن است ، در را بستم و به اتاق رفتم ،
در ذهن خود مى گذراندم که این چه خبرى بود، آن هم در این وقت شب ،
چرا بعضى مزاحمت ایجاد مى کنند!!
چشمها را روى هم گذاشتم که بخوابم ، صداى خفیفى شنیدم ،
دقت کردم ، حدس زدم حرکت سوسک باشد چراغ را روشن کردم ،
دیدم دو عقرب بزرگ و سیاه نزدیک بچه کوچکمان در حال راه رفتن هستند
فورا آنها را از بین بردم ، چراغ را خاموش کردم ، ناگهان متوجه شدم .....!!!!
آن زن ماءمور بیدار کردن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى نبرد رگى تا نخواهد خداى
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود…
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود…
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست..
گاهی نگفته قرعه کار بنام تو میشود…
گاهی گدای گدایی و بخت یارنیست..
گاهی تمام شهر گدای تو میشوند..
بنازم به چرخ روزگار و حکمت خدا..
که هر چه خدا بخواهد همان میشود..
(دکتر علی شریعتی)
سیدی در قم مشهور بود به سید سکوت
با اشاره، مریض شفا میداد!!
از آیت ا.. بهاالدینی راز سید سکوت را پرسیدند
با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند:
"درِ آتش را بسته بودند!!..."
علامه حسن زاده آملی:
تا دهان بسته نشود دل باز نمیشود
و تا عبدالله نشوی عندالله نشوی
ابتکاری شگفت انگیز��
ده بار بر رسول الله صلی الله علیه وسلم صلوات ودرود بفرست
��������������������
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤﻤﺪ
��
��اللهم صل على محمد وآله ﻣﺤمد
پست بکن��
��������������������
درمدت یکساعت..��
����������������
میلیونها صلوات ودرود درمیزان حسناتت ثبت خواهدشد��
����������������
نگو وقت ندارم..کاردارم..مشغولم.. ولش کن...!!!��
��این صلواتهای میلیونی روز قیامت توراشفاعت خواهدکرد
به سرعت منتشر کنید:
این دعاییست که زمانیکه دعا کردی یکسال میگذرد و ملائکه نمیتوانند تمام حسنات آنرا بنویسند…
فکر
کن اگر منتشر کنی و برای مردم تکرار کنی چقدر اجر میبری...
http://maistadehim-fan.blogfa.com/
یه داعشی سرسخت هم درون سینه داریم
که به فرمان هوا وهوس
سر خلق که هیچ, سر خدا را هم
با چاقوی توجیه میبرد
خدایا دفع کن داعش درونم را
"اعوذ بالله من نفسی"
چند تا جمله ی قشنگ:
آنکه برای رسیدن به تواز همه کس می گذرد‘عاقبت روزی تورانیز تنها خواهد گذاشت
آدم های موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند’اما دیگران فقط به سخت انجام دادن آن می اندیشند
به انسان هابیش از استحقاقشان محبت کن تاخداوند از پشت چشمان آنها به تولبخند بزند
من آسمان آبی ای می بینم که باورش ندارم اما من
خدایی دارم که نمی بینم اما به او ایمان دارم
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه پایان رسیدن
شک هایت را باور نکن و به باورهایت شک نکن
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی : اینکه سالمی یا مریضی
اگه سالمی دیگه چیزی نیست که نگرانش یاشی
اما اگر مریضی فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی
اینکه دست اخر خوب میشی یا می میری
اگه خوب شدی دیگه چیزی واسه نگرانی نمونده
اما اگه بمیری دو چیز وجود داره که نگرانش باشی
اینکه به بهشت میری یا به جهنم
اگه به بهشت بری چیزی واسه نگرانی وجود نداره
اما اگه به جهنم بری اون قدر مشغول احوال پرسی با دوستان قدیمی میشی
که دیگه وقتی برای نگرانی نمی مونه
پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره
"دکتر شریعتی"
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می انگاری
می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
همه پز مخاطب خاصشونو میدن مام گفتیم پزشو بدیم:
پس مخاطب خاص من خیلی تکه, اصلاتو دنیا فقط یدونست. چندین بار رابطم باهاش بهم خورده اما با بزرگواری منو بخشیده هزاران بار رنجوندمش اما هیچی بهم نگفته. هروقت اراده کنم در دسترسه همیشه هم بهش گفتم: ازت ممنونم که تو مخاطب خاص منی
خدا جون
مرد عرب خدمت رسول خدا صل الله علیه وآله رسید وعرض کرد:
یا رسول الله,روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟
حضرت فرمودند با خود خدا . مرد عرب خوشحال شد وگفت: خیالم راحت شد و رفت
اطرافیان او را صدا زدند و گفتند : تو چطور خیالت راحت شد؟
مرد عرب عبارتی گفت که باید با طلا نوشت. او گفت:
الکریم اذا قدر عفا , یعنی: کریم, اگر قدرت بر انتقام کند , عفو میکند.
به راستی اگر چنین نبود,ما کارمان زار بود. خدا میداند که ما دلمان به همین حرف ها خوش است. اما کمی هم باید حیا کنیم, مواظب باشیم, خطا نکنیم
" آیت الله مجتهدی تهرانی "
روزگار عوض شده.....
یک زمانی مثل دفتر های قدیمی کاهی بودیم,
دو به دو باهم.....
هرکداممان را می کندند,
آن یکی هم بیرون میزد از زندگی .......!!!
حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نمی گزد...!!!
از بزرگیرسیدند زندگی خودرا برچند اصل بنا نمودی؟ گفت این چهار اصل:
1. دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم
2. دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3. دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4. دانستم پایان کار من مرگ است پس محیا شدم
ای کـاش کمی هـم
برای موشـک هایی که اسـراییـل
بر بام خانه های مـا می زنـد
گریه می کردیـم..!
منبع وبلاگ لیالی
عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وانعطاف گرفتن طعمه را
دیگر ندارد.. نوک تیزش کند وبلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه
میچسبد و پرواز برایش دشواراست.
آنگاه عقاب است و دوراهی: بمـیرد یـــــــا دو باره متولد شود. ولی چگونه ؟؟
عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر برصخره ها میکوبد تا کنده شود و منتظر میماند تا
نوکی جدید بروید. بانوک جدید تک تک چنگال هایش را از جای میکند تا چنگال نو درآید .و بعد شروع
به کندن پرهای کهنه میکند.
این روند درد ناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند
30 سال دیگر زندگی کند.
"برای زیستن باید تغییر کرد ¤ درد کشید ¤ از آنچه دوست داشت گذشت ¤ عادات و خاطرات بد را
هرس کرد و دو باره متولد شد ¤ یـــــا باید مرد